اقتصاد
لذا رعایت این اصل تا آنجا است که اگر درست و با دقت عمل شود، چه بسا سرنوشت و مسیر خیلی از بناهایی که اکنون به نام بنای اسلامی میسازیم و یا میشناسیم، تغییر پیدا میکند. به نظر میرسد اصل با صرفه بودن، مهمترین بحث معماری اسلامی است. زیرا این اصل، برخوردی ملموس با زندگی روزمره توده عظیم مردم دارد و میتواند اثرات مهمی در زندگی آنان داشته باشد. لذا برای یادآوری دامنه وسیع اثرگذاری و کاربرد این اصل ذیلاً به شرح مختصری در بعضی از ابعاد آن میپردازیم:
الف) معماری مردم پسند
معماری باید مقیاس انسانی داشته باشد. یک معمار هیچ وقت نمیآید یک سالن سینما بسازد و اسم آن را اتاق خواب بگذارد. مقیاس اتاق خواب همچنین وقتی وارد راهروی میشویم که فقط یک در دارد، ابتدای ورودش بسته است. جایی که دیوارش ضخیم نباشد در آن طاقچه میسازند. اندازهها مشخص و بر اساس منطق است، نه هوس و کسی نمیتواند آن را تغییر دهد. مثالهای بسیاری برای مردموار کردن بنا و در نهایت اسلامی کردن آنها میتوان زد که از آن جمله، کاربرد اعداد قدسی در بناهاست؛ چرا که این اعداد ارتباط مستقیم با اعتقادات مردم داشته و مورد علاقه مردم هستند.
رعایت آن نیز اثر معماری را مردم پسند میکند. اصل مردم واری یعنی رعایت خواستههای مردم، چه عاطفی، چه مذهبی و چه اقتصادی؛ اینها جزء نیازهای اولیه مردم است، چه در باغ سازی، چه در ساختن مساجد و مدارس و چه در خانه و یا در هر بنایی دیگر.
رعایت اقتصاد تا بدانجا است که اگر جایی میتوان با خشت منزل ساخت، باید با همان خشت ساخت؛ نه اینکه با آجری که از راه دور با هزینه گزاف تهیه میشود، اجرا شود. همچنین نباید فضای مسکونی مطابق نیاز چند نفر را فقط برای یک نفر ساخت و اتاق خواب دو نفره با اندازه چند برابر و… . لذا رعایت اندازه و ابعاد فضاها خود عین اقتصاد است. الزام به رعایت ابعاد مورد نیاز، خود باعث میشود که حتی فرم و شکل یک اثر معماری را تغییر دهد، زیرا شکل و حجم ظرف، تابع مظروف است.
ب) خودکفایی
معماران گذشته به موضوع خودکفایی بسیار اهمیت میدادند و اصطلاح خود بسندگی را انتخاب میکردند؛ مثلاً یک معمار اهل کاشان یا یزد هیچگاه راضی نمیشد که سیمان از یک شهر دیگر بیاید و او شروع به کار کند. البته اگر چیزی لازم بود از آن سر دنیا هم میآورد، ولی اگر میتوانست از اطراف خودش تهیه کند، اولی تر بود و در این مورد آنقدر وسواس داشت که حتی سنگ آهک را از نزدیکترین کوهی که دم دستش بود، تهیه میکرد.
البته تا زمان کریمخان چنین میکردند. به عنوان نمونه میبینیم در مسجد فهرج یزد که به سال ۴۵ یا ۴۶ هـ. ق ساخته شده و از قدیمیترین مساجد دنیاست که تا کنون بر جای مانده، همه چیزش را از همان محل تهیه کردهاند. اگر کاه نبود که کاهگل برای نماسازی بسازند و یا برای اندود کردن از خارشتری استفاده میکردند.
خارشتری را با آسیاب خرد و از آن کاهگل ساخته اند که از کاه گل معمولی هم بهتر شده است و میدانیم که به این خار (ژاژ) میگویند و ژاژ خایی، یعنی هر چه میجوند، جویده نمی شود و چون تلخ است، حشرات موذی روی آن اثر نمیگذارد؛ این در حالی است که بناهای دیگر یزد و کاشان ر ا که میبینید، موریانه کاههای توی کاهگل را خوردهاند، با آنکه آنها را مرتباً تعمیر کردهاند، اما مسجد فهرج با آن عمر طولانی سالم مانده.
همچنین در همانجا بنایی است به نام شهدای فهرج و زیارتگاهی هم دارد. این بنا همهاش خشت و چینه است. نمای آن هم کاهگل است. البته باریک روان و ژاژ همان که به جای کاه کار میکردند و گل رس. فقط میماند که نمای بنا را چه کنند. چون نمیتوانسته از آن مصالح استفاده کند، از سنگریزههای کوچک رنگارنگ که سیل با خودش از بیابانهای کویر میآورده، استفاده میکردند. معمار این ریز سنگها را نشانده و از آن استفاده کرده و به صورت یک تابلوی نقاشی درآورده است. انسان اینها را که میبیند در مییابد که آنان چگونه برای هر چیز کوچکی فکر میکردند.
برای اشاعه خودبسندگی یا خود کفایی اصطلاح «بوم آورد» دارند؛ بوم آورد یعنی چیزی که از خود آن سرزمین حاصل شود که این خود یک درسی است. یک اصطلاح دیگر (ایدری) هم دارند؛ یعنی متعلق به همین جا، اینجایی. حتی کسی که میخواست خانه بسازد تا آنجایی که گل رس داشت، خاکش را بر میداشت با همان خاک خشت میزد. اگر گل و گچ و آهک میخواستند از نزدیکترین محل ممکن تهیه میکردند. نمای ساختمان ازکاه گل «ارزه» بود؛ یعنی ریگ روان.
این را به کاه گل میزدند. لذا به آن کاهگل ارزه میگفتند که مخصوص نما بود و اگر نمای رنگی میخواستند، رس رنگی را از معدن استخراج میکردند. رس رنگی در بعضی جاها تنوعش بسیار زیاد است. مثل ابیانه که سه یا چهار رنگ است؛ ارغوانی، زرد، قهوه ای و … . تنوع رنگ دارد. ولی در جاهایی مثل یزد و کاشان و اصفهان، جاهای مخصوص که خاکهای بسیار خوشرنگ داشتهاند که با همان کاهگل رنگی نما را میساختند. این نوع نماها جلوی تشعشع فوق العاده آفتاب را میگرفته و دم گیرهایی با گچ داشته که به آن کاهگل دمگیر میگویند که جزء نماهای زیباست.
فکر نکنید در یزد و کاشان که کم باران می آید از این نوع نما استفاده میکردند، بلکه در ماسوله هم عیناً همین کار را میکردند و هر شش یا هشت سال تجدید میکردند. در مازندران همین طور؛ منتها به جای کاه، شلتوک برنج به کار میبردند که خوشرنگتر هم هست. در سواد کوه هم چنین است؛ منتهی به جای سیمان از قیر چارو که همان ساروج است استفاده میکردند. انواع و اقسام ساروج بوده است که با خاکستر و ماسه و آهک میساختند. قیر چارو، ملاتی است که برای آجر و سنگ چینی به کار میبردند. در قدیم ملات ماسه و آهک بیشتر به کار میرفت و قرنها باقی میماند.
ج) معماری پرهیز از اسراف
خداوند مسرفین را دوست ندارد. پس در معماری اسلامی بایستی از انجام هرگونه کار بیهوده و یا اسراف در ساختمان احتراز نمود. بنابر این لازم بود ابعاد را مطابق نیاز انتخاب کنند. اینکه تزئینات در هنر اسلامی برای چیست، باید گفت که هر عامل تزئینی در معماری اسلامی صرفاً یک عامل تزئینی نیست، بلکه یک علت مهم فنی داشته است؛ مثلاً کاشی، عایق رطوبت و حرارت است و یا اینکه در روی این کاشی نقش انداخته اند هم برای این بوده که بتوان آن را تعمیر کرد.
زیرا عمر کاشی زیاد نیست و حدوداً ده الی پانزده سال بیشتر دوام ندارد. رفو کردن یا ترمیم نمودن آن با بودن نقش، کار ترمیم را آسان میکند، مثل رفوکردن قالی که اگر نقش نداشته باشد، نمیتوان آن را دقیق رفو کرد. دیده میشود در معماری اسلامی هیچ معماری اجازه ندارد چیز بیهوده به کار ببرد؛ حتی در تزئین بنا، هنرمند مسلمان ایرانی سعی میکرده تا آنچه را که ضرورت داشته و ناگزیر به انجام آن بوده را به بهترین نحوی اجرا کند؛ مثلاً پوشش در ایران باید دو پوشه باشد، اعم از طاق چوبی و سنگی که با شیروانی ساختهاند و یا با طاق یا با گنبد اینها باید دو پوش باشد. علتش هم این است که چون قالب نداشتهاند، نمیتوانستهاند زیرش را مرتب کنند.
بنابراین گنبد را با کمال راحتی از پشت میساخته و بالا میرفته و از زیر به طرز قشنگی کار میکردند. از حسن دیگر دو پوش این است جلوی حرارت تابستان و سرمای زمستان را میگرفته است. طرحهای پوشش زیر را به صورتهای مختلف در میآوردند که خودش زیباترین اثرهاست. درکاربندیها ممکن است فکر شود کاربندی را برای اینکه ساختمان زیبا باشد ساختهاند، ولی علت واقعی این بوده که برای معمار یزدی و یا کاشانی امکان نداشته سقف را قاببندی کند. البته اگر امکان داشت، میکرد که شاید قشنگتر هم بود. در هر حال برای رعایت این اصل میبایستی از هر گونه تزئینات اضافی و یا کاربرد مصالح گران و اضافی و یا ساختن فضاهای بیهوده و بدون نیاز پرهیز نمود. بدین ترتیب است که یک اثر معماری به اسلامی بودن خود نزدیک میشود.