علم
استفاده از ریاضیات در معماری اسلامی جزء اساسیترین کار آنان است؛ چه در سطوح و احجام بنا و چه در ریزترین نقوش تزئینی نظیر گرهها، اسلیمیها و…؛ همه و همه در عین حال از معرفت دینی هم بهره برده و تمام این دانستهها را بر در و دیوار کتابت کردهاند. کتیبههایی را در مساجد، اماکن عمومی و حتی در خانهها اجرا کرده اند که سازنده فرهنگاند؛ به طوریکه بیشترین تزئین اصلی این بناها با استفاده از این کتیبههاست.
ساخت و تزئین بنا، یعنی استفاده از علم و از معرفت اسلامی است؛ معرفتی ناشی از علوم الهی. هر نقشی نکتهای را بیان کرده و گوشهای از معرفت الهی را نشان میدهد. چنانچه به دقت نگاه شود، کاربرد انواع خطوط، انواع اسلیمی و نقوش آنها، همگی با استفاده از علم هندسه بوده و از آن نشأت میگیرد. به جرئت میتوان گفت هنر اسلامیای نداریم که در آن از هندسه استفاده نشده باشد.
در محاسبه نیارش بناها و در تزئین آنها، در خوشنویسی و کتابت و حتی در زمینه نگارگری و موسیقی نیز مسئله هندسه مطرح است. در احداث بنا، ابتدا پیش از هر چیز به پیمون بنا که در غرب به آن مدول گویند، توجه داشتهاند. کلمه پیمون معادل مدول است که در زبانهای خارجی مصطلح است و آن بدین معناست که با داشتن ضوابطی، حتی یک بنّای معمولی روستایی در روستای دور افتادهای در کرمان میتوانست یک گنبد با دهانه ۱۰ متر را به گونهای بسازد که بزرگترین معمار در پایتخت میساخته است.
کاربرد پیمون با مدول خیلی فرق دارد؛ مدول همه چیز را یکنواخت میکند ولی پیمون از یک نواختی خارج میسازد. معمار وقتی با پیمون کار میکرد، مطمئن بود که از لحاظ طرح و تناسب و محاسبه نیارش بنا از هر لحاظ کارش را درست و صحیح انجام داده است. برخلاف عدهای که ادعا میکنند هیچگاه یک معمار ایرانی هنرمند نبوده و همیشه کارش با فن توامان است، قطعاً هنرمند بوده است. اصولاً در قدیم هنرمند به کسانی میگفتند که ما الان به آنان صنعتگر میگوییم و آنهایی که با علم سروکار داشتند، حتی علم استاتیک را جزء هنرمندان ندانسته، بلکه بر عکس به آنها صانع میگفتند و هنرمند به کسانی اطلاق میشد که بتوانند کار صنعتی بکنند.
برای طرح ساختمان، نخست اندامهای آن را اندازه میکردند. پیمون را در آن گنجانیده و با کم کردن و افزودن پیمونها، اندازه دلخواه هر یک از اندامهای ساختمان را به دست میآوردند و با اعمال سایر اصول معماری اسلامی، اثر زیبایی خلق میکردند؛ مثلاً برای پدید آوردن قرینه، از جفت و برای بر هم زدن آن از متضاد این لغت، یعنی پد جفت استفاده میکردند. پد جفت برای از بین بردن یکنواختی بنا نظیر ساختمانهای قبل از اسلام و جفت را برای پدید آوردن آرامش دلخواه بعد از اسلام به کار میگرفتهاند.
دیگر از مواردی که در ساخت و ساز معماری اسلامی بدان توجه میکردند، استفاده از علم ایستایی بنا یا نیارش است. نیارش که در معماری گذشته هم به کار گرفته میشد، به مجموعه عواملی که بنا را نگاه میداشته اطلاق میگردیده است که مجموعاً شامل استاتیک بنا، فن ساختمان و مصالح شناسی بوده است.
اگر معماری در شناخت مصالح و همچنین مقاومت آنها شناخت داشته باشد و به خوبی اندوخته باشد، میتواند کارهای مهمی را انجام دهد که امروزه با تیرآهن و بتون انجام میدهند. اگر کسی بخواهد علم نیارش را فرا بگیرد باید ساختمانهای قدیمی را مطالعه و به دقت بررسی نماید. مثلاً در ابرقو گنبدی بدون اندود وجود دارد که تماماً مقاومت مصالح است، همچنین در یزد چهار گنبد مدرسه ضیائیه به همین نحو ساخته شده است. در این باره مثالهای زیادی میتوان ارائه نمود. که نشان میدهد معماران قدیم ما به خوبی از علم نیارش آگاهی داشته و استفاده میکردند. ما هم با توجه به پیشرفت امروزه علم بایستی در معماری اسلامی از علم نیارش بهترین سود را بجوییم.
چنانچه بناهایی با رعایت اصول فوق ساخته شود، آنها را معماری اسلامی میتوان نامید. البته فراموش نشود معماری اسلامی با معماری مسلمانها متفاوت است. تمام دنیا میگویند هنر اسلامی، ولی ما در آن هم افراط و هم تفریط میبینیم که کار بیهوده هم شده است، ولی در عین حال از نظر دنیا شاهکار هنر اسلامی شناخته شده است. این مطلب با معماری اسلامی که روح اسلامی داشته باشد متفاوت است. ضمناً لازم نیست هر ساختمانی با قوس و گنبد و مناره، معماری اسلامی باشد؛ بلکه چنانچه مطابق این هفت اصل ساخته شده باشد، شاید بتوان آن را معماری اسلامی نامید.